نگارش دهم -

درس2 نگارش دهم

انبه قانوم

نگارش دهم. درس2 نگارش دهم

میشه یه داستان خیلی کوتاه درباره ضرب‌المثل باد آورده رو باد می‌بره بگید؟خواهشا!

جواب ها

در یک دهکده کوچک، جوانی به نام امیر زندگی می‌کرد. او با شانس در قرعه‌کشی یک بخت‌آزمایی بزرگ، پول زیادی به دست آوردامیر تصمیم گرفت همه چیز را بخرد: خانه‌ای بزرگ، ماشین‌های لوکس و لباس‌های گران‌قیمت. هر روز مهمانی می‌گرفت و دوستانش را به خانه‌اش دعوت می‌کرداما به مرور زمان، امیر متوجه شد که دوستان واقعی‌اش فقط در روزهای خوشی کنار او بودند.وقتی که پول او کم شد و به دامان مشکلات افتاد، همه او را ترک کردند. او به یاد ضرب‌المثل «باد آورده را باد می‌برد» افتادامیر فهمید که باید ارزش‌ها را در زندگی‌اش جستجو کند و پول و ثروت نمی‌تواند دوستی و محبت واقعی را جایگزین کند. از آن روز به بعد، او شروع به ساختن ارتباطات واقعی و پایدار کرد و به جای تمرکز بر ثروت، بر روی دوستی‌ها و عشق تمرکز کرد این داستان یادآور این نکته است که چیزهای مادی ممکن است به راحتی از دست بروند، اما عشق و دوستی همیشه باقی می‌ماند. امید وارم به دردت بخوره 🌱🌜

Snowflakes 🌨🌨

نگارش دهم

روزی روزگاری دریک روستای دورافتاده پیرمردی کهنسال زندگی میکرد که از دار دنیا فقط یک پسر داشت یک روز که پیرمرد قصه ی ما به شهر میرفت تا به دنبال کار بگردد ناگهان پایش به سنگی خورد و با سر به زمین افتاد وقتی بلند شد و خاک لباس هایش را تکاند ناگهان چشمش به یک کیسه خورد آن را برداشت و بازگرد .درون کیسه پر از سکه بود پیرمرد تصمیم گرفت به شهر برود و یه الاغ بخرد و با آن بار ببرد .بعدازظهر شد پیرمرد با الاغ به روستا برگشت و شروع به کار کرد یک روز که خسته شد در زیر درختی الاغ رابست و خود هم به یک چرت چند دقیقه اکتفا کرد همین که چشمانش را بازکرد الاغ نبود رد گندم هایی که بار الاغ بود را گرفت و به دوراهی رسید کمی نزدیک تر شد و دزدی را دید که سوار بر الاغ به سمت افق میرفت . از رو است که ضرب المثل باد آورده را باد میبرد مثال میزنیم

سوالات مشابه